
بیوگرافی حضرت قاضی سید شمس الدین (حیران)
شاعر چیره دست، قاضی نامدار، عارف بی بدیل، خطاط چیره دست شیخ وارسته حضرت قاضی سید شمس الدین(حیران) ، در سال (۱۲۲۶ ه.ش-۱۲۷۶ه.ق-۱۸۴۷م) در قریه خواجه ها ولسوالی تولک ولایت غور دیده به جهان گشود. موصوف تعلیمات ابتدائیه را به مکاتب خانگی، کتب عربی مروجه را از قبیل: فقه شریف، صرف، نحو، منطق، تفاسیر، عقاید و غیره را در جامع هرات نزد علمای ثقافت به مدت(۱۷) سال تکمیل نمود. بعد از فراغت دروس در سال ۱۲۲۹ به زادگاه خویش آمده بعد از ازدواج به تدریسات علوم شرعیه و نقلیه مصروف گردید. در سال(۱۳۰۹ه.ش) از طریق کشور ایران به سفر حج بیت الله مشرف شده، پس از ادای فریضۀ حج از طریق ولایت قندهار به تولک برگشت. از سال(۱۳۱۰ ه.ش) به صفت قاضی در ولسوالی شهرک، چغچران و تولک مقرر و تا آخر عمر خویش به مدت(۴۳) سال بامر قضاء و افتی مشغول بود. سرانجام به تاریخ (۱۳۴۳ه.ش-۱۳۵۳ه.ق) داعی عجل را لبیگ گفته و به لقای حق پیوست. و مرقد شان از زیارت سیدعبدالله(علوی) جد سادات ولسوالی تولک طرف شمال غرب مدفون گردیده است. قاضی سیدشمس الدین(حیران) در عصر خود به علم، شرف، فصاحت، بلاغت، شجاعت و اخلاق نیک نظیر نداشته، عالم متبحر و ادیب کامل و علامه روزگار خویش بود. از ایشان منظومات و نثریات از قبیل: کلیات حیران، قصاید و مناقب و چندین آثار گرانبهای دیگر به زبان های دری و عربی به جا مانده است.
نمونه اشعار حضرت حیران:
دست خط حیران سال 1321
در این متن چنین آمده است:
عالیشانان عزت نشانان ارباب ها و ریش سفیدان و عموم رعایای ولایت تولک و تگاب اشنان همواره مقرون بعزت دنیا و سعادت عقبا باشند پس از شرح مراتب حجت واضح میدارند که در این وقت نظر بقابلیت و دین داری و تقوی شعاری سیادت و نجات پناه ملا سید عبدالقادر که اوصاف مذکور از ناحیۀ حال جناب موضوف ظاهر و هویداست کالشمس فی السما اند سیادت پناه مشار الیه را نایب و قایم مقام شرعی از طرف خود مقرر نمودیم که هواره در امورات سر انجام نموده وجه نکاح پولی و ترکه جات و فیصله جات دعاوی و غیره کما حقه اقدام و قیام نمایند و شمایانرا هم لازم است که مشار الیه را قایم مقام شرعی از طرف بنده دانسته در وثیقه جات شرعی خط و مهر مشار الیه را خط و مهر بنده دانسته آنچه وجه نکاح جات و از نزد شما عاید نمایند تحویل نموده رسید حاصل میدارید و باقی وثیقه جات را مثل قباله و ترکه جات بدون مهر از جانب موصوف از درجه اعتبار برون دانید
فقط 209 شهر شوال المکرم 1321
مهر سید شمس الدین حیران

پیشگفتاری در مورد حیران و آثارش :
عده اي از فرهنگيان ، ادب دوستان ودانشمندان ولايت غور بخصوص استاد توانا شاعر با استعداد ، غلام حيدر يگانه از ولسوالي پسابند ، مرحوم استاد محمد ظاهر جلالي نواده سياه موي وجلالي استاد پوهنتون از ولسوالي شهرك استاد عبدالحي فرهمند نقاش چيره دست خوش خلق وهميشه خندان استاد هنر هاي زيبا پوهنتون كابل از ولسوالي پسابند استاد احمد شاه سليمي از ولسوالي تيوره استاد عبدالقيوم تابش از ولسوالي شهرك خواستند تا محفل را تحت نام (ياد بود پژوهشي ادبي آثار حيران) را در كابل مركز افغانستان داير نمايند قبل از تدوير محفل ديوان غزليات حيران و رساله هاي شعري آن كه در زمينه هاي مختلف تدوين شده بود بدسترس اكادمي علوم و عده اي از استادان پوهنتون كابل قرار داده شد تا بعد از مطالعه بر داشت ها ونظريات خويش را ارائه نمايند اين تصميم نخستين كار رسمي فرهنگيان ولايت غور بود كه در سطح كابل صورت ميگرفت.
اين محفل پرشكوه بهمت عالي و اهتمام بي نهايت محترم محمد داود "حرمت" فرزند مرحوم ميرزا دين محمد خان غوری كه بحيث رئيس در يكي از بخش هاي امور مليت هاي صدارت كار ميكرد ومصارف آن را از دولت تهيه كرده بود در سال 1369 هجري شمسي باساس هدايت صدارت وقت تدوير گرديد عده اي از سر محققين ، اكادميسنها ، استادان اكادمي علوم ، استادان دانشگاه كابل ، دانشمندان ، شعرا ، متصوفين بشمول فرهنگيان عزيز ولايت غور باستان كه طراحان وگرداننده گان محفل بودند اشتراك داشتند.
در مرحله نخست زنده گي نامه حيران جد بزرگوارم توسط اينجانب سيد محمد رفيق نادم قرائت گرديد سپس بعضي از مشتركين با عناوين مختلف ابراز نظر نمودند كه فشرده آنها قرار ذيل است :
-
حيران كي بود؟:
دانشمند توانا ، عالم متبحر شاعر ونويسنده زبر دست محترم مولوي محمد حميدي از ولسوالي ساغر گفت: قاضي ميرسيد شمس الدين ازتيره وتبار سادات حسني اولاد حضرت خواجه صاحب سيد عبدالله (علوي) متخلص به حيران .
عالم جامع ، مدرس لايق ، سخنور بليغ ، عارف نامي ، متصوف سامي وپرهيزگار روز گارش بود در مسير رياضت هاي جان فرساي عرفاني طريقت را بمثابه عمل وخدمت به شريعت وتصفيه باطن باكمال جدو جهد رعايت نموده مراتب سلوك طريقه عليه قادريه را تعليم وارشاد مي نمود ، مطابق نام برگزيده شعري وتخلص منتخبه خويش درين حيرتكده جهان ، حيرت انگيزانه به نظر وعمل وكردار خارق العاده متوسل مي شدند ومبهوت وحيران ، واله سرگردان و در عين زمان متجسس وژرف نگر عصر شان بود از مطالعه قصائد ،غزليات ، مثنويات وساير اشعار شان بخوبي درك مي شود كه در همه جهات زنده گي فردي واجتماعي با -همه مسايل مذهبي واخلاقي با دقت عالمانه وعارفانه با شور عاشقانه ومحبت خالصانه اداء رسالت نموده عطش خود را فرو مي نشاندند مظاهر حيرت زاي عالم طبيعت ومحاسن بديع خلقت را باستغراق در معرفت حق بمثابه دائرة المعارف كائنات در تامل وتدبر مي نشست در وصف ريحان ، شقايق ، باغ ، راغ ، گلزار ، چمنستان ، باتخيل ظريفانه سروده هاي دل انگيز وسحر آميز سر مي داد و در طلب جمال مشاهد مطلب ومقصودش هر ورق را دفتر پنداشته در سيرو سلوك بعالم معني جانب حقيقت طي طريق ميكرد ، حيران با حيرت آوري وشگفت انگيزي اهل زمانه اش را در مورد انسان بلكه در برابر همه عالميان بعدل وانصاف عطا وبخشش ، مروت واحسان دعوت نموده اکيداً نصيحت و وصيت می نمودند در پايداری ومداومت در امر فرمان برداري واطاعت از اوامر شريعت غراء محمدي "ص" پيروان دين سرمدي را در نهايت دلسوزي وترحم تبليغ ميكردند و در امر تصفيه باطن وتزكيه نفس برمبنايي تقاضاي طريقت وعرفان به تزهد و كسب فضايل حميده دعوت و در زمينه مدارج سلوك وطي طريق آئين تصوف را رشد ميفرمودند .
حيران در قصايد عربي و دري و غزليات عشقي و عرفاني و مثنويات خويش ايراد مضامين شور انگيز طوفان نموده اشعار شان در پيروي واقتضاء از حافظ ولسان الغیب سعدي شيرين زبان از آن شيرازيان زمان بيشتر در دلهاي مردم قرار گرفته است با يك خرق واعجاز ديگر بويژه گي اخص بين دري پردازان درخشيده است باين مفهوم كه سرايش قصايد عربي در كمال بلاغت وفصاحت در ميدان يكه تازي نموده.حيران در لفافه وپيچشهاي شعري شان از گل ومل وسنبل در بكار بردن استعارات وهم چنين از خد، قد ، غبغب ، سيب زنخ ياد آور شده مظاهر جمال را بحكم قنطره جانب حقيقت مي ستود وهيجگاه از مطالعه ومذاكره پيرامون مظاهر طبيعت كه نيازمند صانع مقتدر ونيرومند ميباشد فارغ نبود زيبائي هاي خدا داد پديده ها واشياء را كه برنگ وگونه خاص آفريده شده زير پژوهش قرار داده مفهوم هريك را در تركيب اشعار شان ودر غالب استعارات گنجانيده است فقط حيران بوده كه رنگها را از نظر ومنطق خويش مورد تحليل وتجزيه قرارداده در لابلاي اشعار مشخصه شان كه به ادعيه هفت رنگ است قرارداده مشخصات هر رنگ را از نگاه تاثير وخصلت با ظرافت بي نظيري به بيان گرفته كه در اشعار كهن كمتر ديده شده اين هم از ويژه گي هاي طبيعت حيران است , حميدي در ختم با گفتار شعریش چنين ابراز نظر مي كند :
خوش سرودست دل نشـين حـيران ســفته گــويا دُر ثمــين حيران
عـــــارف ومـــرشـد طـريقت بـود عــالم شرع وحـق وديــن حيران
قاضي شـرع و رهـــرو عـــــــرفان مـصـدر خـــير مسلمين حيران
در زمانش بــعــلم و زهـــد و ورع بـــــوده سرخيل عابدين حيران
با وجــــــود ســــــيادت وشانش بــود باخُـلق خوش متين حيران
سـحر آسـا سـخن ســـرائي كـــرد در عــذوبت چـو عنگبين حيران
پـــيرو حــافظ است واز ســـعـدي و زنظامــيست همچنـين حيران
گه ســـــروده قـــــصايـــد عربي جـاذب و نــــورآفــريـن حيران
نظم او جمله بــهر انـــــسان بــود خوش سرو دست نازنـين حيران
گاه شـــــعرش حــــواله درديست گــفت بانـــاله حـــزين حيران
گاهي اندرز و عــــدل وداد نـــمود گاه تــنبــيه غــافـــلين حيران
گاه به عشق جــــــمال مـوجودات روي كـردي به ياسـمين حيران
سالـــــــها داد درس بــــهر خـدا تا نـفس هــــاي آخرين حيران
شادمان بـــــود بــــشادي مــردم بـــــر غم هركس غمين حيران
گردمي داشتي زخــــرمـــن فضل بهر هر فرد خوشه چين حيران
با مـــقام رفــيع ومـــــنصب علم بـود از زُهـــدراه نشين حيران
نـــام اوست زنــــــــــده و جاويد ارچـه در خاك شد دفين حيران
ارچه حيرانــــش بـــــود شــهـره هست با نام شمس الدين حيران
شــد حـــميدي غــــريـق حـــيراني
اي خـــــدا رحــمتي بــــرين حيران
2- نظر پژوهشي : توانمرد ستُرك زمانه استاد غلام حيدر يگانه:
مير سيد شمس الدين حيران از شاعران بزرگ غور در سنين جواني علوم مروجه زمانش را تحصيل كرد بزودي در زمره علماء متبحر و معتبر آنجا در آمد وي صاحب طبع خدا داد شعري بود بفرصت كم درين هنر به پختگي رسيد ودر محيط خويش شهرت يافت بعد از اداء فريضه حج بوظيفه قضاء تقرر يافت و در آن هنگام ديگر به حيث عالم معروف در علوم اسلامي شناخته مي شد وقول آن در نزد صاحب نظران برهان وحجت بود . حضرت حيران با اين مايه از شريعت بطريقت روي آورد به سلسله متبركه قادريه متوصل شد وبمقام خلافت وانسان كامل رسيد.
كار نامه فرهنگي حيران بسيار گسترده وپربار است آثار منظوم ومنثور آن در زمينه هاي گوناگون علمي وهنري به زبانهاي دري وعربي بيشتر از بيست اثر ميباشد همين اكنون در اين محفل پژوهشي اين آثار ارجمند حيران را در هيئت نسخ خطي به خصوص بخط زيبائي خود حيران بدست داريم وزير مطالعه وتحقيق قرار دارد عبارت اند از :
1- ديـوان غزليات. 2- الـهي نامـه. 3- رساله امانيه. 4- حكايت نامه منظوم.
5- ادعيه هفت رنگ. 6- رساله سراجيه. 7- مـعراجنامه. 8- الفـــــــنامه. 9- قــصايد عربي.
10- کتاب تعلیم المتعلم به لـسان عربی.
11- موعظ ها ، خطابه ها ونصايح نامه ها.
حيران شاعر بلند پايه است تنها در غزليات شاعر سه صدو هفتاد پارچه غزل بزبانهاي دري وعربي وجود دارد ، در غزل سرائي به استادان چون حضرات لسان الغيب حافظ ، شيخ اجل سعدي وابوالمعاني بيدل نظر داشته ودر مثنوي سرائي حكيم نظامي گنجوي را مي پسنديده ودر جهان انديشه وشناخت از آثار جاويداني عطار ، سنائي ومولاناي بلخ بهره مي برده اين شاعر بزرگ غور با چنين پشتوانه تزلزل نا پذير فرهنگي به نحو اگاهانه وخرد مندانه از فرهنگ ، فلكلور ولهجه زادگاهش در بيان مكنونات مافي الضمير خويش استفاده لازم كرده اند لذا اشعار شان بگونه وسيع در غور انتشار يافته است وبسياري از صاحبدلان سحر خيز غور غزليات پرشور وعرفاني حيران را صبح گاهان در پرده هاي پرفيض سپيده ها زمزمه مي كنند.
خوشبختانه درين روزها رياست امور مليت هاي صدارت به ابتكار وتلاش محترم سيد محمد رفيق نادم ودگروال سلطان احمد نواده هاي حيران وعده اي از فرهنگيان غور باستان محفل ياد بود اين سخنسرائي صاحبدل را به اشتراك شمار از بزرگان فرهنگي وهنري وادبي بپاداشتند كه ما در اين محفل باشكوه نظريات مشتركين را جلب مي نمايم وتوجه شانرا بمطالب زير جلب مي كنيم:
-
جايگاه حيران در زندگي وجامعه:حيران شاعر صوفي مسلك بوده داراي استغنا وطبع بلند انساني است تاج طريقت را بسر نهاده پرواي شاهان دوران را ندارد و درجاي از پارچه شعري كه وقف تعبير وتفسير مفهوم طريقت شده است ميگويد: نــــدارنـــد پـــرواي شاهان دوران بســركــــج نــــهاده كلاه طريـقت
حيران عالي مقام از زندگي ودنـــيا تصاوير صـــوفيانه وعـــبرت انــــگيزي بـــدين شــــيرني وزيـــباي ارائـــه كــــرده است .
هـركــجا بينم رباطي كهنه و يــرانه ياد ازين دنياي بــي بنياد مي آيد مـرا
ويا - نديده هيچكس از چرخ جزستمگاري بزيري اين قفس واژه گون اطلس پوش
اما اين رباط كهنه ومخروبه و اين قفس واژگون اطلس پوش را حيران كم بها نميدهد اين سرا را محل آزمايش ميداند واين عرصه را محل پرورش اگر آثار ديگرشان مطالعه شود از وقت ووسواسيكه شاعر در بر خورد باين رباط مخروبه ودنياي فاني از خود نشان ميدهد واز كوشش وبي ملالي كه براي سامان بخشيدن بامور اجتماعي از خود تبارز ميدهد دانسته مي شود كه حيران از جمله خير انديشان وصاحب نظران صاحبدل است كه انسان مسلمانرا شايسته ومستحق خير دارين ميداند ، حيران به عنوان نصيحت بدون ابهام پادشاه امير امان الله غازي را چنين خطاب مي كند:
خواهي كه سلطنت بتو همواره سركند شاها ز لطف و عدل ز انصاف رومتاب
وبه انسان وجامعه اين طور ميگويد :
دستت چو ميرسد عمل خير پيشه كن از فعل بد گريزكه فرصت بجاي تست
ويا از نارسائي هاي جامعه اين طور شكوه سرميدهد :
شيخ برکذب وكرامات وگدائي مشغول خواجه را در پس سرغيبت ايشان ميراث
ويا - هركجا بي خرد وبد گهري گشته بلند وين تقاضاي زمانست چه ميبايد كرد
4- تاثيرات حضرت حافظ بر حيران : استاد يگانه:
ديد صائب حيران ازشعر وزبان استوار ، تصاوير ، تمليحات ودقايق ديگر هنري درين عرصه نمايانگر اطلاع كامل شان از كار نامه هاي فرهنگ پيشينيان است ما درين ميان مي بينيم كه حيران به حافظ ارادت خاص داشته كوشيده است تا اين كشش را نشان بدهد باين مثالها توجه شود :
حافظ غزلي دارد باين مضمون:
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود ورنه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود
حيران اين شعر را تضمين مي كند و اين طور پرورش ميدهد :
دوش من از ستمت تا به سحر نالـــيدم يارب اين ناله ما را ز چـه تاثـير نـبـود
حافظ مـي گــويد:
بــه تــــيرم گـــــر زند دستش نگيرم و گـر تــيغــم زند منت پـــذيـــــرم
حيران اينطورگفته:
به تيرم گرزند ماه كمان ابرو نــمي رنجم اگر منرا دهد دشنام آن بدخون ميرنجم
حافظ مــــــيفرمـــايد:
شب تاريـــــك وبــــيم موج گردابي چنين هايل
حيران اينگونه مي سرايد:
شبي تاريك وره باريك و منزل دور و مركب لـنگ
حـــــرامي از پس و پيش است آه از اين اراذل ها
حافـــظ ميگويد:
كلك مشكين تو آنگاه كه ز من ياد كـند ببرد اجر دو صد بـنده كــه آزاد كـــند
درطبع حيران اينطور سيلان دارد:
دل بـــي رحـــم تـو آنگه زمن ياد كند كه فلك خاك مرا درهـــمه جا باد كند
5- يك برخورد آگاهانه :
با اينكه حضرت حيران به بزرگوار حافظ ارادت فراوان نشان داده در ديوان غزليات شان واژه "مي" وباده در معني صريح بكار گرفته شده است واين خود مي رساند كه حيران قصد تقليد محض را از حافظ نداشته است با توجه به واقعيت زندگي ومحيط خويش پاره از بيان حافظ را درين عرصه براي خويش قابل استفاده ندانسته هيچگاه خود را به باده كشي ورندي متهم نكرده است دراين زمينه شعر حيرانرا باين مضمون ميخوانيم:
گر تُرا بخت وســــعادت بــــهره است روبـــــه نزد مـــرشد عـــــالي جناب
نوش كـــن از دســــت آنـــشاه مدام سـاغـــرو پيـــــمانـــه وجـــام شراب
و يا
مي را ز دست دوست گـــرفتن علي الصباح
انـــدر ميان شيشه مينا چــه خوشنما است
حيران به ذكر كلمه مرشد ، عاليجناب و دوست منظور خود را از شراب وپيمانه بوضوح بيان ميدارد وبايد تذكر داد كه حيران در همه ديوان خويش بيش از نه يا ده مرتبه باين باده نوشي صوفيانه نمي پردازد.
6- تاثيرحضرت ابوالمعاني بيدل برحيران :
بيدل خواني در ولايت غور ، بادغيس وهرات سابقه طولاني دارد حيران كه در هرات قضاوت داشته در آنجا بخشي از علوم را تحصيل كرده بود بولايت بادغيس سفر داشته وهم ازينكه بعضي واژه هاي هندي درآن راه يافته دانسته مي شود كه اشعار بيدل را بسيار خوانده اند واز آن در كار شعري اثر پذيرفته است واضحاً بعضي اوزان وتصاوير كه نسبتاً از بحور قليل الاستعمال است وحضرت بيدل غزلهاي غرائي درآن سروده است حيران چند بار بكار بسته واشعار خوبي در اين بحر آفريده است اما اثرات بيدل را در ابيات ديگري ازحيران نيز پيدا مي كنيم :
بـيدل اينطور مـــيفرمايد:
اي خيال قامـــتت آه ضعـيفان را عـصا بر رخـــت نـظاره ها را لـــــغزش از جوش صفا
حيران اين چنين ميگويد:
خــيال قامتت كـردم فغانم را عصاي شد تصــور كــرده ام با كاكُلت بر من بــلاي شد
تامل برجبين همچو خورشيد تو ميكردم دلم خون گشت وآنخون بركف دستم حناي شد
ويا - اي مـخـزن اســــرار ثـنائي تو دهن هـا جاســـوس بــــيان صـــفت تست سخن ها
ويا
آب از چشمم چوكم شد بعد ازين خون ميچكد
طرح گلشن ميكنم چـون اشك گلگون ميچكد
ويا - اي زمـــزمه فـــرساي ثـنائي تـو زبانـها گـــرديده ســـــــرا سميه شوق تو جنان ها
ويا - توقف چيست اي غافل بيا سامان رفتن كن اگـــر خـواهي رساني اين محامل در منازلها
ويا لعل تــو سرخي از ورق پان گــرفته است يا آمده است لـعـل بـــدخشان به قـــندهار
بوضاحت ثابت ميشود كه حيران به شاعران بزرگ زبان فارسي دري بالاخص به حضرت بيدل عشق فراوان داشته هم چنين حكيم نظامي گنجوي را در مثنوي سرائي مقتداي خويش قرار داده است و در مجموع ازين سرچشمه هاي جاويدان شعر وهنر بهره ها جسته تاثيراتي را كه حيران از حكيم گنجوي پذيرفته است در همه مثنويات شان بخوبي متبارز است .
7- بعضي تصاوير وتمليحات درغزليات حيران : استاد يگانه :
حيران با احاطه برگنجينه فرهنگ پيشينيان به انبوه از تصاوير وتمليحات مروج در قلمروي شعر دري دسترسي داشته بارها ازين گنجينه ها استفاده لازم كرده است پاره ازين موارد را نمونه مي آوريم:
سگ گزيده: گـــر تــــــــماشا كـــــنم ز نخدانش گويا سگ گـــــزيـــــده بـــيند آب
يا - چون كــتان پــاره پـاره شـد جــگــرم تاز رويش رسيد يــــك مـــــــهتاب
لرزه سيماب: از آن مژگان خـــــونــريــز غضبــناك دل من لــــرزه چــــون سيماب دارد
چیني فغفور: زبس هجران كشيد است ايندل پژمرده زارم فغان او صــداي چـيني فغفــــور را ماند
چاه بابـــل: بصد افسون نخست او را بچاه بابل انـدازد پس آنگه حربه اي از آهن و فولاد بردارد
قند پارسي وشكر بنگاله:
ز چــــاشـني لـب لــعل تـو اگر خندي بـپارس قــــــند نمـاند شكر به بنگاله
8- كار بُرد جمع الجمع:
جمع بستن بعضي كلمه هاي جمع در نزد حضرت مولاناي بلخي وديگر بزرگان سخن سرا ديده شده است ، حيران كه بزبان عربي دست رسي كامل داشته غزلهاي شيوا دارد غزلي كه شامل نه بيت است جزء در مقطع غزل آنهم :
الا يا ايُـهـاالــــساقي ادركاســــاً ونــــاولـــها
از حافظ عليه الرحمه تضمين شده است همه جا قافيه را قصداً بجمع بستن دوباره كلمات جمع شعر شانرا زينت بخشيده اند كه چند بيت از آنرا طور نمونه به بيان مي گريم :
چنـين دانسته ام از بحث و تكرار قبايل ها كه هـــريك حكــم ميكردند برطبق دلايلها
سـخن جاي رسانيدند اهل دانش وحكمت كه از جـمع مسايـــل ها مركب شد رسايلها
چرا حيران نميخواني تو ايـــن مــصراع حافظ را
الا يــا ايُـــــــها الـــساقي ادركاسـاً ونــــاولها
9- توجه حيران در فن بيان وبديع : استاد يگانه :
در سروده هاي حيران هم پاي ديگر شعر سرايان تركيبات ازقبيل تشبه ، استعاره ، تجنيس ، تضمين ، ملمع ، ابهام ، تقسيم تاكيد ، مسمط وغيره موجود است.
رعايت اين شيوه ها درك عالي حيران از فن بيان مقام آنرا در شعر سرائي برجسته مي سازد و در بين شعرا معاصرش ممتاز وطور نمونه در تذكر بعضي مي پردازيم :
تشبه : ور نظر مي كــــــــــنم بـــه لعل لبش دل مــــن دود مــــي كـند چو كباب
تشبه مركب: دو زلفـش را بــــروي هــمــچو ماهــش رقـــــم بر لـــوح اســـــطرلاب ديدم
استعاره : بر سر و قدت سرو چمن راست چه نسبت اي سرو سمن بـوي سمن بر چه نويسم
جناس:
از شصت او خــطا شد تير بر جان ضعيفم خورد
يقــينم شد كه صــــياد من از ملك خطا باشد
تجنيس مزدوج:
برد ســـودايت ز رويـــم اي بت گل رنگ رنگ
زد بـــپايم آرزويت اي مـــهي دل سنگ سنگ
تجاهل عارفانه: سنـبلستان است خطت يا بنفشه ياســمن عنبر ساراست يا زلف تو يا مشك ختن
سوال وجواب: يار بامن گفت ترك خواب كن گفتم بچشم طاق ابرويم بخود محراب كن گفتم بچشم
مراعات النظير: هركه را فكر خـيال است و به سـر سودائي من بسوداي دهان وخـط و خالت باشم
ابهام : چـشم تـــو فـتـنه است بهر سو نظر مكن مـردم بدور چشم تــو بيــمار مي شود
ملمع : ســـــلامـي بــــگو از زبـــانـم نــسيما عــلي مـــن يــكــــون نبــياً كــريما
تفريق : گل گلـــزار به روي تو چــه نسـبت دارد او به لطف است وليكن تو بدين زيـبائي
تقسيم : جبين وچـهره وچشم تواي شهي كـــشور اول مه است و دوم مـهر و سومين اختر
تنسيق صفات : دلم خون گشت از هجران يار نو مسلـماني به سنـگين دل نا قابـلي طفل دبستاني
ردالعجزا صدر: ز صحن جوي بارها ز لــعل ســم توسنـش چو سرمه شد بچشم من هزارها غبار ها
هـــزار ها غبار ها به اوج چــرخ خــيمه زد بگــرد تو نمي رسد يكي ازين هزار ها
بيان وتفسير : اي خطت سبزو دلت غنــچه زبانت شــكـر طلعـتت مـاه ورخت مهر و دهانت كوثر
تاكيد : گــــــــر آن پــــــــــري رو از من بـرنجد استغـــــــــفرالله استـغـــــــــــفرالله
گويش ويا اصطلاحات غوريان در غزل حيران واژه هاي چون :
جيگر : از خـــون جــيگر من بيــچاره چون حــنا در روزعيد بركف آن پاچه خوشنما است
غاز: قاضي صدرگفت كه حيران فروش كـــيست صـد ها چو اين مبيع بيك غاز مي خرم
مجهول: به حــــــال ما نظر كــن از ســــرلــطف بــــسي مجـــــهـول و نادانـم يا غوث
اژدهار: زلــــف كـــج تــو تكـيه بــماه رخت زده يا خــفته اسـت در بـــر روي تو اژدهار
كلك : مسكين دلكم با كلكي گـشته گــــرفــــتار با سـنـبلك و كـاكلـــكي گـشته گرفتار
قبقان: از طمع هم ميشود طامع هلاك اي هوشمند گرگ و روبـه را در آرد برتهي قبقان طمع
عرقچين: عرقچين سرت با مــو هاي مشك افــشانت به نيكــوئي تناب خيمه گاه حور را ماند
1- جيگر بمعني {جـــكر}. 2- غــاز بـمعــني {كـــم ارزش}. 3- مـجــهـول بمـعــني {نا معلوم}.
4- اژدهار بمعني {اژدها}. 5- كلك بمعني {درد سر ومزاحم}. 6- عرقچين بمعني {كلاه نازك تكه اي}.
نسبت فــــــــــعل و فاعل:
نمونه فاعل جمع وفعل مفرد:
گوساله پرستان طلب نام و نــشان كــــرد آخــــر كـــه گذشتند ازين نام و نشان ها
يا - هــــربي ادبي ببزم مـحبت كـــــجا رسد نا مـــــحرمان بـه خلوت دل ها نمي رسد
در اين دوبيت و گوساله پرستان ، و نامحرمان فعل جمع و نمي رسد ، وكرد فعل مفرد آمده است.
قابل ياد آوريست كه واژه هاي ساختن ، ساخت ، سازم ، سازي ، سازند ، سازند را در اشعار حيران كه دربعضي موارد به مفهوم كردن آمده است مثالهاي شانرا همرديف اينطور ميخوانيم:
ساخت : ويا چــــو بلبل شــوريده حال از غـــم گل زشام تا به سـحر از فــراق افغان و ساخت
سازم : با وجــود جور و ظلمش صبر اگرسازم بــود بر من محزون به از صوم و صلواة و هم ز حج
سازي : اگـــر يـكـــره نظــر ســــازي به حـيران بمن بـــــهتر بــــود از تــخت و از تاج
سازند: گـــــربـــــــدانند شـــــرح حــــالم را گريـــه ســـــازند بــــحال مـن احباب
سازد : به خاكـم گــــــــرســـازد مــهي مـــن نمايـــــم بـــــعد مـردن چشم خود باز
ساز : تــــــرا بازهــــــم قسم بر چـشم مستت نگاهــــي جـــــانـب حـيران خـود ساز
جالب توجه است كه :
حضرت ميرعبدالخالق آثم مشهور به صاحبي شاعر بزرگ ديگر غور نيز كه بزبان عربي تسلط داشته اند ودو جزء از قرآن شريف را بنام دُرالمنظوم به نظم تفسير كرده است از كلمه ساختن عين برداشت را داشته اند ودربسيار موارد به مفهوم كردن آنرا بكار بسته اند .
باين نتيجه مي رسيم كه حيران شاعر آگاهي بوده است اگر از يك جانب به گنجينه هاي ادبي تكيه داشته از جانب ديگربه فرهنگ فلكوريك ولهجه محيط خويش به شايسته گي بهره جسته است بسوي كمال روكرده است.
10- غزليات امانيه حيران: استاد احمد شاه سليمي :
قاضي ميرسيد شمس الدين حيران در دوره امير حبيب الله خان ، امير امان الله خان ومحمد نادر خان امرار زندگي داشته از مطالعه رسايل حبيبه وامانيه چنين استنباط ميشود كه حيران از واقعيت هاي تاريخي و رويدادهاي سياسي معلومات وسيع داشته طور خلاصه نشان ميدهد كه افغانها بدوره حبيب الله خان دارايي استقلال نبوده تسلط بيگانه همه افغانها را در خفقان نگه ميداشته حيران بآن دوره بمثابه يك دوره تاريك اشاره نموده و مرور مختصر را كافي شمرده است .
حيران پس از جلوس شاه غازي به تخت شاهي وخاصتاً بعد از آزادي كشور از يوغ استعمار برتانيه كبير خود را نهايت سربلند وحتي خداي ميدان مي بيند لذا با غرور وشهامت افغاني ، روحيه ضد بيگانه پسندي واستعماري اش را در غزليات رساله امانيه خويش انعكاس ميدهد وبعضي از كشور ها را بد بين وطن واستقلال كشور خود پنداشته وبه تكرار نام آنها را درغزليات شيوا بيانش جاي داده است مثلاً :
دولت رومــي وچـــيني وفـــرنگ باروس خـــائف از فوج جهان گير امان الله است
حيران درغزليات امانيه اش بگونه مثال برخي از وظايف وتاكيدات را بشاه خطاب مي كند ذيلاً خلاصه ميكنيم:
توجه وخدمت بدين اسلام ، تنظيم نمودن سپاه ولشكر، توجه به امور اقتصادي ، تكيه زدن به علم وفن ، تماس باهل علم ودانش ، توجه به عدالت وباخبري از رعيا ، حيران با دقت پيش بين آينده است شاه را از هرگونه تغافل برحذر مي دارد واو را به پشتي باني از نهاد هاي عقيدوي وعنعنوي اجتماعي اش دعوت ميكند واو را اندرز ميدهد دريكي از غزلهاي او ديده ميشود كه با چه اسلوب غرور آميز وافتخار آفرين درقالب وزن وقافيه شعري شاه غازي را متوجه عرصه هاي مختلف دولت داري نموده او را هوشيار باش ميدهد وسمت هاي اساسي كار ووظايف را برايش به عنوان اساس وتهپايه مقاوم وپخته برنامه هاي اصلاحاتي آن پيشكش مي نمايد بگونه مثال يكي از غزلهاي شانرا به بيان مي گريم:
اي امـــارت شد بكامت شاه خـــود مخـتار باش همــچوبخت خـود بـكار مملكت بيدار باش
بخت ودولت شد غلامت ملك وحشمت شد بكام هرچه خواهي ميكني برامردين هوشيار باش
سـاعتي در احترام اهل عــــلم و فــــيض كوش لحظه ئـي همراه فـوج و يار منـصبدار باش
يكدم از حال فقير و بيكس و مـــحتاج پــــرس يك نفس هـم راحت دل خستگان زار باش
برخي خود را حالي از اموال بــــيت المالــكــن ذره ئي بــــر جستجوي درهم و دينار باش
گاه گاهي روي كــن بـــــــرتاجـــران مملكت يكــــزمان هم هم زبان مردم دين دار باش
هر يكي زين گفته ها مستوجب عـــدلست و داد بـعد از ايــن از نعمت دارين بر خوردار باش
شــاه را بــــر آفـــتاب مـــعـدلت نسبت كنند يعني يكسان بـر سر ابرار و بـــر اشرار باش
چونكه حيران ســــالها حمد و ثـــنايت مي كند
باخـــبر از حـــال ايــــن بيچاره افـــگار بــاش
غزل فوق نشان ميدهد كه حيران اطلاعات دقيق ومعين در امورات سياست زمان ، تاريخ ، فرهنگ واسلام داشته ، آنكه خود مختاري را بشاه تاكيد مي كند مسلماً از اسارت رنج برده واينكه عدالت را از وي تقاضا ميدارد خود شان با مردم ومحيط ماحوش وتمام اجتماع خيانت را نمي پذيرد درمطلع غزليات حيران هميشه اندرز بانوع استدعاي حسن طلب به لسان نرم وملايم كه بيشتر رنگ صوفيانه وعارفانه دارد بنظر ميخورد شاعر فقط افغانستان وطن خود را در پرتو آزادي نگين ربع مسكون وبه عباره ديگر والاترين مكان در روي زمين وشاه را صاحب اين نگين والا و مقدس ميداند. حيران حصول استقلال كشور را نتيجه رهبري ، كار ومبارزه شاه غازي ودرس ملت غيور افغانستان پنداشته است وبرخي از شاهان شهر تاريخي وافسانوي را با برخ از قهرمانان تاريخ در برابر امير امان الله غازي به مقايسه ميگيرد ، سكندر ، سليمان ، جمشيد ، فريدون ، دارا ، كيكاوس، كيخسرو ، نوشيروان ، رستم ، وافراسياب را در قالب يكي از غزلهايش بزبان شيرين شاعرانه معرفي وشاه غازي را نسبت بهمه آنها پديده والاتر مينگارد طوريكه مي گويد:
اي شهـنشاه هـمايــــون جــــاه و والا احـترام اي سكندر طالع و شـاه سلـــيمان احتشام
گر سكــنـدر را خـداونـد جـــــهان آيــنه داد بر سليمان همنگين بخشيد برجمشيد جام
بر تو صـد آينه و صد جام داد و صـــد نـگــين ورنه كار ملك و دولت را توكي دادي نظام
صد فـــريدون دون نمايد بــــر عــلوي همتت صـد چـــو دارا بـــر سردار تو ميدارد مقام
صد چو رستم شــكر ميگويد كه من رستم زبند يكـــــهزار افـراسياب آمد بدرگاهت غلام
همچو كيخسرو و هـــزاران منصب و جا از تو يافت همچو كيكاوس صد ها از مصافت مسـتهام
گر بديدي عـــدل ودادت را دوصــد نوشـيروان جـمله تـقليد تو ميكردند چو موتم بـر امام
اي مـــدار جمله شـاهان وســلاطين جـــهان اي مـلاذ خلق وپــشتي وان افــــراد انـام
كار صدها همچومن هم مــيرسد برپختگي
يكـــنـظرگر افكني بــرجانب حيران خام
حيران مطالعه وسيع در مورد تاريخ مخصوصاً شهنامه فردوسي داشته است او درغزليات امانيه دست كم نسبت بيست وشش لقب برجسته را به امان الله روا پنداشته والقاب آتي را سزاوار ولايق مقام شاه افغان دانسته است مانند: سايه خدا ، مالك الرقاب ، سپه سالار ، باب رحمت ، طبيب ، جهانگير، عدل گستر ، والامكان ، بلند اختر ، خود مختار ، شهنشاه ، آفتاب معدلت ، خسروخاور، حامي دين ، كان كمال ، درياي جلال ، دين پناه والاگهر، جهاندار ، همايون ، گردون آشيان ، وارث ملك جم ، پاك جو ، خاتم ، پاك دين ، شهريار ، مامن خلايق.
ازتمام القاب كه حيران در غزليات امانيه خويش به امير غازي نسبت ميدهد كدام هدف جهت حصول مقام وموقف ندارد بلكه صميميت ، صداقت وعشق سرشار او نسبت بشاه فاتح در برابر استعمار اجنبي با همان احساس پرمايه وپاك وطن پرستي وآزادي خواهي كه دارد شاه را عالي ترين القاب ميدهد واورا بمثابه موجود والا دانسته در تمام مسايل كمكش ميكند اندرز هاي آن براساس آرزو هاي مردم استوار بوده از اعماق اجتماعش سرچشمه مي گرفته . در محيط كه حيران زندگي ميكرده (ولايت غور) بمسافه دور ازپاي تخت كشور (كابل) موقعيت داشته جريده ، اخبار ، مجله ، روزنامه وراديو رشد نكرده بود تا ارتباطات شانرا مستقيماً با سياست ودولت تامين مي نمود فقط فرهنگ پرغنائي زادگاهش (غور) قضاوت سالم وكشش پاك مردمش در راه وطن پرستي ،عدالت خواهي وآزادي برايش چنان درس داده بود كه اگر به شاه نزديك است يا دور عقيده وبرداشت ها ، طرز انديشه وتفكر خود را بنويسد پيشنهادات ، مطالبات خود را كه در نظرش بروندكار وعمل شاه مثبت مي انديشد برايش صريحاً پيشكش نمايد.
11- ادعيه هفت رنگ : استاد عبدالحي فرحمند :
حيران: كه حيران كننده است درشعر وادب ، علم وفرهنگ ماهرمتبحر بوده حتي درخصال وسنبليك رنگها ديد بخصوص داشته است ورنگ ها را در قالب اشعار شان هفت رنگ برجسته ساخته در اثر {ادعيه هفت رنگ} انعكاس داده واين اثر را از نظر مذهب وفلكلور وعنعنه به ارزيابي قرار ميدهيم وديدگاه ديگر شعرا را مي بينيم:
حيران رنگ ها را در شعرش سمبوليك ساخته ولي مفهوم حقيقي آن در ضمير شاعر مكتوم است . يكي ازمشخصات عاليه وپسنديده هرشاعر اين است كه مردمي باشد بزبان مردم خود سخن بگويد وفهم مردم خود را از نظردور نداشته باشد در فلكلور وطن ما خصوصاً آنچه درغور ولباس وپوشش مردم مشاهده مي شود نقش رنگها خيلي روشن است مثلاً:
لباس سفيد ولنگي سفيد مخصوص مردان مسن ، عالم ، روحاني ، طلاب مدارس ديني واشخاص صاحب رسوخ وكلانهاي قوم است كه سمبول پاكي ، بزرگي وعلامه مميزه بشمار ميآيد.
در دين مقدس اسلام رنگ سفيد جاي خاص دارد چنانچه پوشيدن لباس سفيد سنت پيامبر بزرگوار حضرت محمد مصطفي "صلي الله وعليه وسلم" است رنگ براق سفيد بوده ، رنگ كفن واحرام سفيد توصيه گرديده است.
حيران رنگ سفيد را علاوه برمفاهيم فوق سمبول خرد وتدبير بكار برده واينطور مي گويد:
قفل خــرد را بـــگشاد از كلــــيد بـاز نـــوشت او بــخط سـفـــيد
خوب نظركن كه چه تدبير كــــرد خـــط خوش وساده تـحرير كـرد
درعنعنات ما رنگ سياه بدو مفهوم تبارز كرده است يكي شكوه مندي وقدسيت ديگري اندوه ومصيبت عده اي هنگام مصيبت سياه مي پوشند ، پيروان سيدالشهداء حضرت امام حسين تمام مراسم عزاء را در محرم به لباس سياه سپري مي كنند درو ديوار ها را بتكه هاي سياه علم مي سازند.
و در شكوه و قدسيت رنگ سياه هم علايم موجود است مثلاً پوش بيت الله كعبه متبركه سياه ميباشد. سنگي كه دست بلاكيف خدا در روي زمين است وحاجيان هنگام اداء فريضه حج آنرا مي بوسند بنام (حجرالاسود)سياه است.
حيران رنگ سياه را سمبول بقا، پايداري وبلند اقبالي ميداند وميگويد :
كـرد در آن نسخه زمشك ســـــياه بـاد بـــــقاي شه عـــالم پـــناه
اختر اقـبال شـــه ســـر فـــــــراز تا دو جـــهان است بود بر فـــراز
نظامي گنجوي از رنگ سياه اينطور برداشت دارد:
درســــياهي شكــــــــوه دارد ماه اخـتر سلطان از آن كنـــند سـياه
از جـــــواني بود ســياه مــــــوي وزســياهي بـــــــود جـوان روي
فردوسي هم بارتباط آگاه شدن رستم كه سهراب پسرش ميباشد وبدست خودش پسر را كشته چنين اظهار مصيبت مي كند :
درخانه ها را ســـيه كــــرده پـاك زكـاخ و رواقــــش بـرآورد خاك
به پوشيد پس جــامه نــيله گـــون همان نيله گون غـرق گشته بخون
در تابلوي مشهور (ليونار دو دارنچي) بنام آخرين شام لباس حضرت عيسي را بهمين رنگ نيلگون سياه مانند برجسته ساخته كه سمبول بي گناهي ، مظلوميت وقدسيت است .
رنگ سرخ درفرهنگ مردم سمبول جواني ، عشق ، سرخ روي ، پيروزي وشادماني است كه حيران از رنگ سرخ چنين تصوير دارد:
نوع ديـگر ســــــرخ رقـــم زد ز زر جــــــــدول اوكرد زخون جگر
فتح و ظـفر پــشت و پـناه امـــــير ناصــــرو منـــصور ســـپاه امير
حكيم نظامي گنجوي از رنگ سرخ اينطور تعبير دارد:
ســـــرخـــي آرايـــش نوائين است گــوهر سرخ را بـــها زين است
خــــــــون كه آمـــيزش روان دارد ســرخ ازان شدكه لطفجان دارد
دركسانيـــكه نـــيكــــوئـي جـوئي ســـــرخ روائيست اصل نيكوئي
ســرخ گل شـاه بــــــوستان نــبود گـر ز سـرخي درون شان نــبود
حيران از رنگ سبز كه زندگي درآن رنگ دگر دارد وخوشي و خرمي سنبل شادي وطراوت است ميگويد:
دل پر درد ورنگ زرد آوردم بـــدرگاهت
ز آب رحـمت خـود سبزكن روح روانم را
حكيم نظامي سبز را چنين بيان ميكند:
سبز پــوشي به ز عــــلامـت زرد سبــــزي آمد بسرو بن درخود
رنگ سبزي صـــــلاح كشته بـود ســـبـــزي آرايش فرشته بود
جان بسبزي گرايد از هـمه چـــيز چشم روشن بـه سبزه گردد تيز
رستـنـي را بــسبزه آهــنگ است همه سرسبزي بدين رنگ است
رنگ لاجورد در نقاشي هاي مكتب ميناتوري هرات خصوصاً بخش تذهيب رنگ لاجورد را اساسي ترين رنگ ميدانند در اصطلاح نقاشي بنام ته رنگ ويا رنگ متن گفته مي شود رنگهاي ديگر منحيث جزئيات در روي متن كار مي شود در شعر حيران چنين آمده است :
قطعه ديگر بــــــخط لاجـــــورد كلك دبـيرش به قلم تازه كـرد
مملكت آباد زشه چــون عـــروس خائف ازآن باد فــرنگي و روس
دوش ازآن خــــطه افغانــــستان تازه زابر كــرمش جسم و جان
حيران از تركيب رنگ زرد وسبز كه دريك لوحه بكار مي رود علامه پيروزي ،برتري ، وموفقيت ميداند اينطور نظر خويشرا در قالب شعر منعكس مي سازد:
قسم ديگرنسخه همين فرد ساخت جدول او سبز خطش زرد ساخت
بود درآن نسخه زرد چـــوبه رنگ تابـــع شه باد ز روس و فــرنگ
رنگ آبين كه يكي از سه رنگ اصلي است بيان گر آبادي ، صلح وترقي آرامي به زيستي ميباشد حيران اين را باين گونه مي نماياند :
بارديـگر كــــرد قلم را بــــدست داد دبــــيران ديگر را شكست
كرد درآن نسخه آبـــين طـــــراز ملك مـلك دست به آمين دراز
مرحـمتي ساز خـــــــدايا بــشاه بــيرق او بگـزرد از مــهر و ماه
رنگ سفيد سمبول آزادي وصلح ميباشد حيران اين برداشت را به شعرش اين گونه انعكاس ميدهد :
قفل خـــرد را بگــــشاد از كلـيد بـــاز نـــوشت است بخط سفيد
خوب نظركن كه چه تدبـير كــرد خـــط خـوش وساده تحرير كرد
دست تضـــــرع بــــخـداوند گار چــشم اجـــابت بــــره انتـظار
فتــنه وآســــيب زشــــه دورباد مـــدعي دولت اوكــــــور بــاد
چشم جهانـرا كـه خـــــدا آفـريد بـــــهتر ازين شــاه ودبير نديد
12- استاد سرمحقق اكاديمسن پوهاند عبدالرحيم الهام نماينده اكادمي علوم :
از نمونه هاي شعر حيران بخوبي ظاهر است كه شخص فياض جواد وذخار بوده ايجاب مي نمايد كه آثار شان بيشتر تحقيق ومطالعه شود تفحص زياد تر صورت گيرد بخوبي معلوم است كه حيران در تصوف وطريقت دست رسي زياد داشته اند كه مشرب قادريه را تعقيب مي نمودند ازين لحاظ مي توان استعمال مجهول را در شعر حيران ازمقام تحريكي كه از مقام هاي طريقت است وبمقام قرب نرسيده ارزيابي نمود به مفهوم اينكه حقايق هنوز در پشت پرده مجهول قرار دارد به كشف اسرار الهي تا سرودن آن شعر قرين نشده وقرب حاصل نكرده اين گفته حيران مشابه است باين گفته شاعر عارف كه ميگويد:
گر تو افلاطون ودانــــاي به عــــلم مــــــن بـــيك تعليم نادانت كنم
اين جا مفهوم ظاهري نادان درنظر نيست وراز بين دوعارف نهفته است وغرض از (نادانت كنم) پوشاندن اسرار از چشم مخاطب است كه از مقام عاليتر باوي معامله مي نمايد.
حيران نيز جهت كشف حقايق واسرار از مقام ويا شخص عاليتر استدعا ميكند وميفرمايد:
بــــحال مانــــظر كن ازســــرلطف بـسي مجــهول ونادانــــم يا غوث
مفهوم جمله مجهول و اراده حيران خيلي روشن است . اما در اين گفته حيران كه ميگويد :
گوساله پرستان طلب نام و نشان كـرد آخـر كه گذشتند ازين نام ونشانها
كه فاعل جمع را به فعل مفرد يك جا ساخته است در بعضي اشعار شعراي ديگر هم محسوس است اين نقص ادبي وفرهنگي نبوده نتيجه معلومات دقيق از ادبيات كهن است كه حيران از معلومات وسيعش استفاده نموده است.
13- بزرگوار حيدري وجودي عارف وصوفي مشهور كشور:
ازآثار حضرت حيران اين قدر مسلم بدست مي آيد كه شخصيت خيلي عالي و بزرگ بوده كه در مقام كامل رسيده است .
در سيروسلوك دواير ومنازلي وجود دارد كه يكي از آنها مجهول است بعد از گذشت ازين مقام بدايره ومنزلي ديگري ميرسيم كه به يقين حيران بزرگوار بمقام عالي رسيده است شايد اين فرموده شان كه :
به حــــال ما نظر كن از سر لـــطف بــــسي مجهول و نادانـــم يا غـــوث
سرودن اين شعر در جواني بوده باشد ويا اينكه شاعر نسبت به مقام غوثيت اين جمله را استعمال نموده، مجهول باصطلاح وقواعد صرف ونحو در مقابل معلوم قرار دارد ودر سلوك طريقت مجهول بمفهوم مجذوب است بدون شك حيران عارف وسالك مجذوب بوده از پهلو هاي دوگانه قال وحال خيلي واضح است كه پهلوي حال حضرت حيران نسبت به پهلوي قال آن نهايت قوي تر است بهتر خواهد بود كه در زندگي عارفانه اين بزرگ مرد مطالعه وتحقيق صورت گيرد و بدقت كامل ارزيابي گردد.
- سرمحقق اكاديمسن عبدالله (بختياني خدمتگار) :
از محترم سيد محمد رفيق نادم اداره امور مليت هاي شوراي وزيران دولت افغانستان وفرهنگيان ولايت غور ابراز امتنان مي نمايم كه شاعري بلند مقام چون حيران را بما معرفي نمودند شخصيت حيران از نگاه علمي ، ادبي وعرفاني وكار شما پيرامون معرفي آن نهايت قابل قدر وستايش است ، كلمه مجهول در كلام حيران همان مفهوم فروتني است واژه عرقچين را كه حيران اينطور انعكاس داده :
عرقچين سرت با موي هاي مشك افشانت
بـه نــيكوئـي تناب خيمه گاه حور را ماند
در بســــيار مـــناطق افغانستان تــــعامـــــل دارد .
14- استاد صديقي هروي استاد دانشگاه كابل:
از آشنائي با حيران كه عالم ، عارف ، شاعر وشخص پرفيض است اظهار مسرت مي كنم از اداره امور مليت هاي شوراي وزيران سيد محمد رفيق نادم فرهنگيان غور در انجام چنين كار عظيم وتاريخي بائيست اظهار امتنان نمود . از آثار حيران معلوم است كه وي انسان اجتماعي بوده درسرودن شعر اصطلاحات وفرهنگ مردم خويشرا در پهلوي سرايش قصايد عربي رعايت مي كرده ودرمطالعه تاريخ معلومات دقيق از واژه ها و ادبيات كهن واصيل داشته ، كلمه غاز درين شعر حيران كه گفته :
قاضي صدر گفت كه حيران فروش كيست صـــدها چـو اين مبيع به يك غاز ميخرم
حيران دركنار كلمه مبيع كه عربي است كلمه غاز را كه ثمن مبيع است قرار داده كه براي فهم كلمه مبيع خيلي اثر مي گزارد، كلمه غاز لفظ دري بوده بايران نيز استعمال مي شود ودر خراسان مصطلح بوده اين فرهنگ ازخراسان به ايران انتقال گرديده غاز بمعني كم ارزش وكم بها.
15- استاد عبدالله مهربان هروي استاده دانشگاه كابل :
تمام واژه هاي را كه حيران در اشعار خويش بكار گرفته اند همه علمي بوده اغلباً بيانگر فرهنگ اصيل ولايات غور وهرات است كلك را بمعني بيخ و بن و مزاحم وبي پروا مورد استعمال قرار ميدهند طوريكه حيران فرموده :
مسكـين دلـكم دركلـــكي گــشته گــــرفتار
با سـنــبـلك وكاكلـــكي گــــــشته گرفـتار
مقصود همان مزاحمت وبي پروائي است :
16- استاد داكتر واحدي نويسنده ، دانشمند ونماينده صدارت:
من كه از طرف شما دانشمندان محترم ومقامات صالحه ارزيابي جلسه را عهده دارم چنين ابراز نظر ميكنم :
1- از محترم نادم از شما فرهنگيان وادب دوستان كه چنين جلسه را تدوير نموديد وخيلي عالي ، پرمحتوا وبا ارزش ومبين مطالب نهايت عالي وپرشور بود اظهار قدر داني ميكنم.
2- زمانيكه از طرف مقامات صالحه موظف گرديدم تا درجلسه ياد بود حيران اشتراك نمايم از شنيدن نام حيران حيران شدم فعلاً كه باثرات شان آشنا شدم در حيرت ماندم واقعاً ازشنيدن نام بزرگوار حيران ومطالعه آثار جان گدازشان خيلي ها مسرور گرديدم ازشنيدن چنين آثار واز معرفت با چنين اشخاص بايد مسرور شد .
درآثار استاد خليلي كه از عده اي زياد شعرا نام برده وهم بدائرة المعارف نام حضرت حيرانرا نديدم ، تعجب مي كنم كه چرا شخصيت علمي ، عرفاني وادبي مثل حيران گم نام باقي مانده بودند.
3- طوريكه مشاهده ميشود حيران اين فاضل ، دانشمند وشاعر واكثريت شعراي غور عوض اينكه ازكتب الهام بگيرند از زيبائي هاي طبيعت استفاده بيشتر مي نمايند كه اين شيوه خيلي عالي وزيباست.
4- جلسه خيلي عالي برگزار گرديد اظهار نظرهاي استادان عالي مقام، دانشمندان واهل قلم وتصوف سازنده وپرفيض بود شخصيت حيرانرا بخوبي از ابعاد شعري ، عرفاني وعلمي معرفي نمودند .
يكبار ديگر ازمقامات دولتي تقاضا ميكنم كه عده از آثار حيرانرا بچاپ ونشر برساند تا بدسترس عامه قرار گيرد تا ازين طريق حيران در جامعه معرفي گردد وهرسال در همين تاريخ جلسه ويژه بياد بود حضرت حيران تدوير گردد تابيشتر ازين حضرت حيران نا معرفي شده وگم نام باقي نماند.
طوريكه در فوق تذكر رفت نماينده صدارت در چاپ اشعار حيران ابراز نظر نمود مگر باين آرزو موفق نشديم تا اينكه ديوان غزليات حيران از جمع اشعار آن از طرف اينجانب سيد محمد رفيق نادم ودگروال سید سلطان احمد خان نواده هاي حيران به چاپ رسيد اميدواريم ساير اشعار حيران كه در رساله هاي متعدد تدوين گرديده زيرنام {گويشهاي حيران} كه در زمينه هاي مختلف صورت گرفته بهمت والاي بنياد فرهنگي جهانداران غوري اين نهاد جوان ونوپا بدست چاپ سپرده شود.
يك خاطره :
قابل ذكر است كه يكعده از دانشمندان وفرهنگيان ولايت غور از سالهاي 1369 وماه قبل آن آرزو داشتند تا پيرامون تاريخ ، فرهنگ وداشته هاي معنوي مردم خويش كار هاي را انجام دهيم شخصيت هاي علمي ، فرهنگي وعرفاني خويش را معرفي نمائيم ولي زمينه چنين كار هاي بما مساعد نميگرديد بخاطر دارم قبل از سال 1369 بعضي كارهاي در راستاي معرفي شخصيت هاي غور انجام داديم از جمله محفل ياد بود شخصيت بزرگوار ميرسيدعبدالخالق آثم مشهور به صاحبي كه داراي پانزده اثر شعري ميباشد بابتكار استاد يگانه عزيز بخانه شخصي استاد عبدالحي فرحمند تدوير نموديم كتاب كه درآن دو جزء اول قرآن عظيم الشان را صاحبي صاحب بنام {دُرالمنظوم}به شعر تفسير كرده بود تحت مطالعه قرار داريم محصول ونتيجه كار خود را بروز نامه انيس نشر نموديم امكانات دگري را جز اين نداشتيم.
فرهنگيان وادب دوستان ولايت غور بخود مي بالند كه بنياد فرهنگي جهانداران غوري عرض اندام نمود ودر آسمان كارهاي فرهنگي چون آفتاب درخشيدن گرفت اين عمل خرد مندانه وحركت پربها كه چندين اثر را تاكنون به چاپ رسانده طرف تائيد همه غوري هاي چيزدان بوده واز آن پشتي باني مي نمايند موفقيت هاي اين بنياد را درعرصه هاي مختلف كاري آن از باره گاه خداوند متعال مسئلت مي نمايم.