Search
دعای نی نواز، مسعود خلیلی
«دعای نی نواز»
نیمه شب آمد نگارم با دو چشم باده نوش
تن مُعَطَر مو مُعَنْبَر دیده مَحْشَر لب خموش
رقص رقصان گل بدامان مست و خندان دیدمش
از شمیم گرم آغوشش برفتم عقل و هوش
گرچه زاهد اژ شرابم منع کرد اما چسود
ماه گردون زاسمان فریاد میزد نوش نوش
زاهدا از من چه خواهی سورهی فتح مبین
من ندارم در کتابم جز حدیث میفروش
گفت راز میگساری چیست گفتم گوش دار
باده بندد چشم دلرا از ریای خرقه پوش
ساقیا زان می که دارد بوی باران در بغل
لطف فرما یک دو جامی تا ز عشق آید سروش
قصه ی دردم چو باد صبح در گلشن بخواند
بلبلان گریه کنان ماندند از جوش و خروش
نی نوازا با نوای نی بخواه از فیض حق
بنده ات هرگز مبادا در بدر خانه بدوش
قامت دخت وطن گردید خم آنگه که دید
بر سریر علم و دانش جاهلِ قرآن فروش
استاد مسعود خلیلی
Commenti