top of page
Search

شعری از جناب مستمند، برای آقای علم

Writer's picture: نویسنده: مدیر سایتنویسنده: مدیر سایت

به استاد گرامی محمد قاسم علم به پاسخ غم شریکی ایشان در حادثه‌ی مجروحیت ارجمندم انجینیر شهاب الدین و همسرش از اثر زلزله‌ی روز یکشنبه ۲۳ میزان ۱۴۰۲ هجری ش هرات.


عَلَم ای جان من جان برادر

بود مهر تو ام با حان برابر

همیشه غمگسار مستمندی

به قلب داغدار و دیده‌ی تر


تو تسکین می دهی درد دلم را

تو روشن می نمایی محفلم را

تو مرهم می نهی بر زخم قلبم

تو دانی راه و رسم منزلم را


عزیزم مرحمت کن امر فرمای

ترا بر دیده یا بر دل دهم جای

مرا غم کهنه و فرسوده کرده

چو نخل سوخته افتاده از پای


مپرس از من تو این احوال زارم

که من چو لاله در دل داغ دارم

فلک داغ دگر بر داغم افزود

مگر من رستمم، اسفندیارم؟


زمین لرزید و غوغای به پاکرد

عزیزان را به زیر خاک جا کرد

دریغا زنده جان نازنین را

به خاک و خون کشید و بی نوا کرد


زمین حق چرا نارام گشته؟

چو فیل مست بد فرجام گشته

مگر نوشیده می، از جام شیطان

چنین خون ریز و خون آشام گشته


غمم از یک نفر یا دو نفر نیست

چو من یک لاله‌ی خونین جگر نیست

ز خون ملت پاک هریوا

یقیناً خون ما هم سرخ تر نیست


برای ملت خود سوگوارم

نه تنها در غم اهل و تبارم

رضایم بر قضای حضرت حق

دهد از لطف خود صبر و قرارام

تاخیردرجواب به عذر مریض داری بود.(مستمند)


0 comments

Recent Posts

See All

Yorumlar


bottom of page