top of page
Search

شعری از نادم در وصف بهار و زحمت دهقان


شعری از نادم در وصف بهار و رنج دهقان


بهار است رنج بر دهقان مپسند

به امیدش دمی حرمان مپسند

که او نان آور است فرزانه همت

توخان هیچ‌کس بی نان مپسند

بهارصلح وکار است کار گر را

بکارش سکته‌گی یک آن مپسند

به تولیدش رفاه آرد به عالم

اذیت را به این جانان مپسند

غم ورنج وتکالیف و مشقت

به این سازنده دوران مپسند

الا ای ارتجاع ای دشمن خلق

به عالم آتش سوزان مپسند

بسوز آتش جنگت بسوزی

مگر یابی نجات این سان مپسند

به لفاظ دم از حق بشر چی

بشر را جمله گی یکسان مپسند

ترا گر عده‌ی بستوده باشند

جهان را جملگی نادان مپسند

نفاق وجنگ اصل جوهر تست

دیگر این خصلتت عریان مپسند

پسندیدی هر آنچه ناپسند بود

دو رنگی را دگر پنهان مپسند

به تاریخ عاقبت محکوم گردی

برائت نامه‌ی دو نان مپسند

به تو ای هموطن گویم بخود آی

پلان شوم از ایشان مپسند

صدای صلح هر سو در طنین است

دگر آن گوشه هجران مپسند

خدا صلح خواهد و شیطان مگر جنگ

گر اسلامی گپ شیطان مپسند

به‌جز راه سعادت «نادم» از صدق

طریق دگر از رندان مپسند

شعر نادم

تذهیب سید سلطان احمد ضیایی

 
 
 

Comments


bottom of page