top of page
20221112_121848.jpg

نسب نامه سید محمد رفیق (نادم)

الهی مردن من در یقین است
اجل در قصد جانم در کمین است
الهی چون بر آیم ز ابتلایم
تو دانی ابتدایم انتهایم
الهی دولت ایمان مرا بخش
فیوض و رحمت قرآن مرا بخش
الهی جنت و طوبی مرا بخش
جوار سید بطحی مرا بخش
الهی من ز اولاد رسولم
به شهرت من زرهرای بتولم
سعیدم گرشقیم هر چه هستم
بقید کان بلی پوسته هستم
بروی پاک پیغمبر مرا بخش
بروی حضرت حیدر مرا بخش
بدیدم در جوامع الرسائل
ز ابن عابدین مفتی فاضل
نسب ثابت شود در شهرت خلق
نه در سجاده و سبحه نه در دلق
چنان دیدم ز اصحاب روایت
نوشتند شرح اولاد رسالت
من از اوشان چنین در نقل گویم
نه اینکه از هوای عقل گویم
ز خود تا هفت پشتم نیک دانم
از آن بالا چگویم من چه دانم
همیدانم که از نسل نبی ام
بدانش ناقص وفکر دنی ام
همیگویم که از نسل رسولم
چه دانم از قبول ونا قبولم
بگویم اصل ونسل خود مسلسل
بمن از آنچه میباشد مدالل
مرا صدیق نام قبله گاه است
شهید وهم سعادت را پناه است
که شمس الدین بود باب کرامش
کمال الدین بود جد تمامش
تخلص داشت حیران جد پاکم
باین سید سرا پا خاک راهم
که ابش را جمال الدین پدر بود
ز قطب الدین نهال پر ثمر بود
سوم خواجه کلان اداب قطب است
زدوده هر که را اندوه وکرب است
  بود خواجه کلان را اب منصور
که کرد است خانقاه دین معمور
بمنصور است پدر این منبع حلم
معین الدین ثالث معدن علم
دوم خواجه کلان اب معین است
ز سید صوفیان که او از عارفین است
معین الدین ثانی را پدر دان
به سید عارفین پر هنردان
اول خواجه کلان اب معین است
وی از سید جنید کان باب دین است
بود سید کبیر شاه شهنشاه
پدر اندر جنید آن عزه ماه
کبیر اولیا کان هست طالح
ورا باشد پدر سید و صالح
بصالح سید شمس الدین ثانی
پدر باشد به ترتیب که دانی
بشمس الدین صلاح الدین صلاحست
پسر را از پدر خیر و فلاحست
صلاح الدین که فرزند شهیر است
به سید عبدالله علوی آنکه پیر است
بود این هر دو را مدفن بتولک
دُر و مرجان بود مخزن بتولک
بود پیر پیران سید فضل رهبر
به علوی هم پدر هم پیر و رهبر
به سید فضل است پدر کوهست جعفر
که باشد زبده ای اولاد حیدر
که جعفر را پدر گردید طیار
باوج کهکشان بود است سیار
به سید طیار سید مالک پدر بود
شریعت هم طریقت را قمر بود
به مالک سید ابراهیم دانا
پدر بود است به حکم حق تعالی
به ابراهیم پدر بود سید مُصیب
جهان را کرد در زهدش مُطیب
که عبدالله محض اب مُصیب
بجان دشمنان بود است مُهیب
به عبدالله پدر سید حسن بود
مثنی بود از امام حسن بود
حسن بود است از زهرای اطهر
پدر او را علی(رض) از شمس اظهر
که بود آن فاطمه دخت پیمبر
پیمبر آن شهی سردار و سرور
سخن کوتاه کن نادم مگوبیش
وگرنه تا به آدم میروم پیش
هر آنچه گفتم از اسلاف من بود
مرام و مطلب و اهداف من بود
ولی در ضمن گویم شرح حالم
ز اولاد و ز احفاد که دارم
بود توفیق فرزند کلانم
سپس عبدالاله دوم شمارم
محمد سوم وچهارم شکیب است
که جاوید پنجمین نخل نصیب است
ششم امید هفتمین وحید است
بامید خدا هر یک سعید است
ز توفیق است پسر فرهاد نامش
نه بیند تا ابد رنج وملالش
هزارو سه صد وهفتاد وهفت است
ز شمسی وزمستان که رفت است
من این گفتم اگر خام است و پختست
همه گی راویان این باز گفت است
هر آنچه گفته ام رمز هنر نیست
بجز از یک اثر چیزی دگر نیست
خداوندا طفیل شاه سرور
به بخش این «نادم» بیچاره مضطر

bottom of page